زندگینامه مولانا و شهر او قونیه ترکیه
به روز رسانی در30 شهریور 1404
3 دقیقه
مولانا، شاعر و فیلسوف بزرگ پارسی که آثار ادبی و عرفانی بسیار غنی و ارزشمندی را به زبان فارسی به جای گذاشته، دارای طرفداران زیادی در سراسر جهان میباشد. زندگی مولانا روایتگر مسیری پر از عشق، عرفان و جستجوی حقیقت است؛ مسیری که او را از بلخ به قونیه رساند و الهامبخش نسلهای بسیاری شد.
بخش مهمی از زندگی مولانا در ترکیه سپری شد و به همین دلیل، شهر قونیه امروز بهعنوان نماد یادمان او شناخته میشود. هرساله در روز وفات مولانا، مراسمی باشکوه در قونیه برگزار میشود؛ رویدادی فرهنگی و مذهبی که هزاران گردشگر و علاقهمند از سراسر جهان را به این شهر میکشاند تا یاد شاعر و عارف جاودانه پارسی را گرامی بدارند.
زندگینامه مولانا جلالالدین محمد بلخی (رومی)، فیلسوف و شاعر بزرگ پارسیگو، سرشار از رویدادهایی است که مسیر فکری و عرفانی او را شکل داد. نام کامل او «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و سال 604 هجری قمری در شهر بلخ که در آن زمان جزئی از ایران بود، متولد شد. پدر وی «بهاءالدین ولد (Baha al-Din Valad)» مردی عارف و از بزرگان صوفیه بود و مولانا نیز مانند پدرش، به عرفان علاقه مند شده و راه او را در پیش گرفت.
آشنایی مولانا با «شمس تبریزی»، نکته عطف زندگی وی بود؛ بدین صورت که مولانا فردی بسیار مذهبی و متعصب بود و پس از علاقه شدیدی که به شمس پیدا کرد، بیش از پیش به عرفان و سیر و سلوک عرفانی روی آورد. این علاقه تا حدی بود که باعث حسادت اطرافیان و مریدان مولوی شده و شروع به آزار و اذیت شمس کردند، تا جاییکه شمس چندین بار شهر را ترک کرد و در نهایت، رفت و دیگر هرگز بازنگشت. بعد از شمس، مولانا غمگین شده و بیشتر وقتش را در خلوت و سماع گذراند تا اینکه با «صلاحالدین (Salah-Eddin)» که مردی زاهد بود، آشنا شد و سرگشتگی و بیتابی خود را با همنشینی وی آرام کرد؛ این همنشینی، زمینهساز خلق اثر برجسته و گرانبهای مولانا، یعنی «مثنوی معنوی» شد.
خانواده مولانا در دوران کودکی وی، به دعوت «علاءالدین کیقباد بن کیخسرو»، یازدهمین سلطان سلجوقی، از بلخ به آناتولی مرکزی کوچ کرده و در شهری به نام «لارنده/قرامان» (که امروزه کرمن نامیده میشود) ساکن شدند. این شهر در آن دوران جزو سرحدات ایران بوده و به عنوان پایتخت «سلجوقیان روم» شناخته میشد. با ادامه اقامت خانواده مولانا در این شهر و سپس در شهر قونیه، جلالالدین محمد بلخی رفتهرفته به نام «رومی» نیز شناخته شد؛ لقبی که از ماندگاری او در سرزمین روم شرقی ریشه گرفت و تا امروز همراه نام او باقی مانده است.
به طور کلی، مولانا یک شاعر، فیلسوف، عارف، عالم و متکلم بزرگی بود که مورد توجه و احترام همه مردم، فارغ از هر نژاد و مذهبی بوده و با اشعار و نوشتههای خود، تاثیر بسیاری بر فرهنگ و ادب داشته است.
در زندگینامه مولانا، دیدار او با شمس تبریزی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین لحظات به شمار میآید. همانطور که ذکر شد، پیش از آشنایی با شمس، مولانا بیشتر به عنوان یک فقیه و عالم دینی شناخته میشد و سختگیرانه به مسائل مذهبی مینگریست. اما حضور شمس در زندگی او، دریچهای تازه به سوی عشق الهی، عرفان و سلوک معنوی گشود. این رابطه عمیق و صمیمانه، چنان دگرگونی روحی در مولانا ایجاد کرد که از یک عالم مذهبی متعصب به شاعری عاشقپیشه و عارفی دلسوخته تبدیل شد.
جدایی و ناپدید شدن ناگهانی شمس، تأثیر عمیقی بر روح مولانا گذاشت و سبب شد بخش بزرگی از اشعار و آثار او، از جمله غزلیات پرشور دیوان شمس، در ستایش و یاد یار گمشدهاش سروده شود. این آشنایی، زندگی مولانا را برای همیشه تغییر داد و سرچشمه الهام آثار ماندگار او شد.
قونیه/کنیا (Konya)، یکی از اولین و قدیمیترین سکونتگاههای بشری در تاریخ جهان میباشد که در جنوب منطقه آناتولی مرکزی واقع شده است. این شهر به عنوان بزرگترین شهر ترکیه به لحاظ مساحت و هفتمین شهر پرجمعیت کشور شناخته میشود. قدمت قونیه به 7000 سال قبل از میلاد برگشته و در طول تاریخ میزبان تمدنهای بسیاری بوده است؛ از این رو، دارای جاذبههای گردشگری تاریخی و فرهنگی بسیاری میباشد. به این صورت که شهر، مملو از مکانهای باستانی با معماری باشکوه، مساجد، موزهها و مقبرههای مختلفی است که گواه تاریخ غنی آن میباشد.
از جمله مهمترین جاذبههای فرهنگی قونیه، واقع شدن آرامگاه مولانا در این شهر بوده و باعث میشود قونیه در بیشتر مواقع با نام مولانا شناخته شود. همانگونه که پیش از این ذکر شد، مولانا برای بسیاری از مردم دنیا شخصیتی منحصر به فرد بوده و در همین راستا، هر ساله گردشگران داخلی و خارجی بیشماری برای شرکت در مراسم بزرگداشت مولانا و شناخت و درک این شخصیت بی نظیر، به قونیه سفر میکنند. در طول مدت برگزاری این مراسم، قونیه حال و هوای ویژهای پیدا کرده و بدین سبب، مجموعهها و شرکتهای مسافرتی، برنامه و تورهای ویژهای را برای سفر به قونیه، ترتیب میدهند.
17 دسامبر (26 آذر)، روز وفات شاعر بزرگ، مولانا میباشد و مراسم بزرگداشت وی، هرساله از تاریخ 7 تا 17 دسامبر (16 تا 26 آذر)، و در شهر قونیه ترکیه برگزار میگردد. شب درگذشت مولانا، به «شب عروس/شب عرُس (Sheb-i Arus)» یا «شب وصلت (Vuslat)» نیز معروف است؛ زیرا مولانا مرگ را پایان زندگی ندانسته و آن را راهی برای بازگشت به مبدأ و خدا میداند و از این رو، از نظر وی زمان مرگش، شب لقای پروردگار و محبوبش میباشد.
به همین دلیل، از آن زمان تا به امروز بیش از 80 سال است که مردم و طرفداران مولانا این روز را در قونیه، محل دفن وی، به علت وصال مولانا با معبود خود، جشن گرفته و آن را سالگرد تجدید دیدار مینامند. در همین راستا، قونیه که به شهر شعر و عرفان معروف است، هر ساله در ماه دسامبر حال و هوای خاصی پیدا میکند. لذا توصیه میشود اگر قصد برنامهریزی برای یک سفر متفاوت در اواخر پاییز را به ترکیه دارید، سفر به قونیه و شرکت در مراسم بزرگداشت مولانا را از دست ندهید. لازم به ذکر است، در 29 سپتامبر (7 مهر)، نیز هر سال مراسم بزرگداشت دیگری به مناسبت سالروز تولد مولانا در قونیه برگزار میگردد.
یکی از بخشهای مهم در روایت زندگینامه مولانا، چگونگی برگزاری مراسم بزرگداشت او در شهر قونیه ترکیه است. در ماه دسامبر و دقیقا 10 روز قبل از سالروز وفات مولانا، برگزاری مراسم آغاز میگردد که این مراسم آداب ویژهای دارد. در این مراسم، جوانان لباس مردان جنگی دوران عثمانی را به تن کرده و پس از آن، به بالای تپه کیقباد «کیقباد (Keykubat)»، محلی که برای اولین بار مولانا و شمس همدیگر را ملاقات کردند، میروند و از همان مکان، با نواختن ساز و دهل، به سمت آرامگاه مولانا به روانه میشوند. همچنین، در آرامگاه و موزه مولانا و محوطه آن، به مدت 10 شب برنامههای دیدنی و بسیار جالبی برگزار میشود که شامل موارد زیر است:
· خواندن اشعار مولانا
· سخنرانی
· رقص سماع و ...
رقص سماع که از سال 2008 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است، هر ساله در مراسم بزرگداشت مولانا، اجرا میگردد. بنا بر روایات، مولانا پس از اینکه شمس را دیده و مرید وی شد، به این رقص روی آورد و همچنین پس از غیبت ناگهانی شمس، مولانا ساعات طولانی در سلوک و تنهایی خویش سماع انجام میداد. وی سماع را با عنوان «لقاء الله و در آغوش گرفتن عشق» تعبیر کرده و معتقد بود این رقص آدمی را به کمال میرساند. امروزه، در این رقص دراویش و صوفیان، لباسهای بلند سفیدی بر تن کرده و کلاه بلندی را بر سر میگذارند، آنها این لباس و کلاه را نماد کفن و قبر میدانند.
صوفیان در طول رقص، دست راست خود را به سوی آسمان بلند کرده و دست چپ را به سمت زمین میگیرند و این حرکت نمایانگر واسطه بودن انسان بین خداوند و زمین است. در این رقص که در برخی از شهرها، بویژه در قونیه انجام میگیرد، دراویش و صوفیان به دور خود چرخیده و به حالت خلسه در میآیند. صدها سال است، رقص سماع به روش مولانا و به عنوان یک آیین مذهبی انجام و با جنبه بصری و زیبایی شناسی خود تاثیر بسزایی را بر روی مخاطبان دارد.
مروری بر زندگینامه مولانا نشان میدهد که این شاعر و عارف بزرگ نهتنها در دوران خود، بلکه تا امروز نیز الهامبخش میلیونها انسان در سراسر جهان است. از تولد در بلخ و مهاجرت به قونیه گرفته تا آشنایی سرنوشتساز با شمس تبریزی و خلق آثاری چون مثنوی معنوی، همه رویدادهای زندگی او در مسیر عشق الهی و حقیقتجویی معنا یافتهاند. شهر قونیه امروز نماد یادمان مولاناست و برگزاری مراسم بزرگداشت او هر سال هزاران نفر را از نقاط مختلف دنیا گرد هم میآورد تا میراث فکری و عرفانی او زنده نگه داشته شود. بیتردید، زندگی و آثار مولانا فراتر از مرزها و زمانها، همواره پیامآور عشق، صلح و معنویت خواهد بود.